عصر پهلوی به روایت اسناد
نویسنده:
علیرضا زهیری
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
مجموعه ای که به عزیزان پژوهشگر و اندیشمند تقدیم می گردد، روایتی است از دوران رویارویی روحانیت و نیروهای اجتماعی با رژیم پهلوی و نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری انقلاب اسلامی از منظر اسناد و مدارک که با تلاش و جدیت برادر ارجمند جناب آقای علیرضا زهیری و با استفاده از اسناد موجود در مراکز اسنادی و کتابهای معتبر تاریخ فراهم آمده است. در پیوست پایانی کتاب مجموعه ای از تصاویر مربوط به عصر پهلوی و دوران مبارزه که برخی از آنها از ارزش تاریخی و سندی بالای نیز برخوردارند، به چاپ رسیده است.
امید است که انتشار این مجموعه ره توشه ای برای تحلیلگران انقلاب اسلامی و قدمی در جهت احیای سنت مطالعات میدانی در تاریخ معاصر ایران می باشد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عصر پهلوی به روایت اسناد
سپاس گذارم
آنکس که خدا را شناخت و بزرگی او را باور کرد تر و ترین نگوید
که قیاس احد در بزرگی با غیر او، خود قبول شریک است
و نیز الله اکبر شعار مشرکان پیش از اسلام نیز بود، قبل از میلاد نبی و ظهور اسلام، که مشرکان گرد کعبه با بتهای فراوان شعار میدانند الله اکبر (الله بزرگتر ویا به تاویل شما بزرگترین است) البته منظورشان در بین تمام اصنامی که داشتند الله را بزرگترین میدانستند، و الله را میشناختند، استدلال اینکه مشرکان پیش از اسلام الله را باور داشتند و میشناختند فراوان است، نام پدر رسول الله، عبدالله بود، و در پیمانی که کافران نوشتند و حضرت و یارانش را به شعب ابیطالب تبعید کردند، بعد از خوردن موریانه ها لغت الله برجای ماند، پس در عهدنامه کافران لغت الله نوشته شده بود. آیا کسی که عظمت خدا را دیده و لمس کرده نیاز دارد درباره بزرگتر یا بزرگترین در معنی لغت اکبر بحث کند؟! حال از استدلال لذت بردید؟ آیا استدلال کلام در ترجمه و تاویل از دیدگاه شما باعث آرامش دل خواننده گردد یا در عمل باعث افزودن شعله تردید دل دینگریزان و تبدیل آنها به دینستیزان؟ بگذارید دینداران دیندار بمانند و دینگریزان دینگریز، اما باعث تبدیل دینگریزان به دینستیزان نشوید
پای چوبین سخت بی تمکین بود
عقل و استدلال، تا درِ خانه،راه میبرد، اما اندر خانه، راه نمیبرد
شما تاویل سخن به علمهای خود، و معرفت، و فلسفه های خود کنی
عرصه ی معنی فراخ است
از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی و عرصه بینی
شما استدلالی بکار نبرده اید بزرگوار؛ به جای نقد سخنانم؛ به ریشخند خودم پرداختید.
بابت ابیات فوق العاده ای که قرار داده اید تشکر می کنم. ولی اگر در جای استدلال به کار برده اید؛ با کمال شرمندگی پاسخی به اشعار زیبای شما ندارم.
ابیات را جواب ندهید و مثل را جواب گویید!!
در رحم از بند ناف تغذیه کنید و معنای تا جنینی کار خون آشامی است را درک نکنید
عاشق مصنوع او شده اید و غرق در لذت کلام
شما ترجمه کنید و لذت برید که اگر درک کلام در ترجمه است خوش به سعادتتان
عرض می شود که الله اکبر؛ تفضیل نیست که ترجمه کنید خدا "بزرگتر" است. بلکه وقتی تفضیل بدون "مِن" بکار رود؛ در جایگاه صفت عالی بکار رفته که ترجمه اش می شود خدا "بزرگترین" است.
نی نگویم زانک تو خامی هنوز در بهاری و ندیدستی تموز
این جهان همچون درختست ای کرام. ما برو چون میوه های نیم خام
سخت گیرد خامها مر شاخ را. زانک در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان. سست گیرد شاخها را بعد از آن
چون از آن اقبال شیرین شد دهان. سرد شد بر آدمی ملک جهان
سخت گیری و تعصب خامی است. تا جنینی کار خون آشامی است
چیز دیگر گوید اما گفتنش. با تو روحالقدس گوید بی منش
نه تو گویی هم به گوش خویشتن نه من و نه غیر من ای همچو من
همچو آن وقتی که خواب اندر روی. تو ز پیش خود به پیش خود شوی
بشنوی از خویش و،پنداری فلان. با تو اندر خواب گفتست آن نهان
تو یکی تو نیستی ای خوش رفیق. بلک گردونی و دریای عمیق
خود چه جای حد بیداریست و خواب. دم مزن والله الاعلم بالصواب
دم مزن تا بشنوی از دم ز نان.
آنچه نامد در زبان و در بیان
دم مزن تا بشنوی زآن آفتاب
آنچه نامد در کتاب و در خطاب
عاشق صنع خدا با فر بود
عاشق مصنوع او کافر بود
بعد که مفسر معظم دید چنته اش خالی ست به مهمل بافی روی آورده:
یعنی چه؟ یعنی می خواهد بگوید درست است که آیه می گوید "در جنگ؛ اسلحه را بر زمین بگذارند"؛ ولی منظور میدان جنگ نیست! لابد خداوند این اصطلاح "در جنگ" را هم برای قشنگی در آیه آورده! ایشان تصور می کنند منظور آیه این است که کافران را هر جا دیدید بکشید تا اینکه کافران دیگری که به میدان جنگ می روند سلاح را بر زمین بگذارند! چون قاعدتا کسی که در خارج از میدان جنگ کشته شده باشد؛ نمی تواند بعد در میدان جنگ برود که حالا بخواهد سلاح به زمین بگذارد یا نگذارد. سوال اینجاست که با این برداشت ایشان؛ آن فرد کافری که علی رغم مشاهده کشته شدن سایر کافران در خارج از کارزار؛ می پذیرد که به میدان جنگ برود؛ اگر قرار بود در میدان جنگ بابت این مسئله سلاحش را زمین بگذارد؛ اصلا چرا به میدان جنگ رفت؟ این هم بی سوادی بعدی علامه!
والعاقبه للمتقین
ایشان چه گفت؟
ما در جواب و برای اینکه نشان دهیم تفسیر به رای نیست و در تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی هم ذکر کرده؛ از المیزان قرار دادیم:
الان چه می گوید؟
تا به الان که ما می گفتیم منظور کافرانی هست که سلاح به دست گرفته و به جنگ مسلمین آمده اند؛ انکار می نمود که تفسیر به رای است. الان که از المیزان قرار داده ایم که همین را می گوید؛ بی نوای نگونبخت نمی داند چه بگوید؛ به فرافکنی روی آورده است.